او مرد؛ آرام و بیصدا؛ مثل زنانی که برای فرار از ننگ داشتن کودکی نامشروع یا برای رهایی از یک کودک ناخواسته در ازدواجی قانونی، به سقطگاههای زیرزمینی میروند و در آنجا به بهانه کورتاژ و انداختن بچه، سلاخی میشوند.
قربانیان این مرگهای پنهان شباهت عجیبی بههم دارند؛ تنها اسم و قتلگاهشان تفاوت دارد اما آن هم چه فرقی میکند، چه تفاوتی دارد اسم این زن نگونبخت شیرین باشد، نسترن، مهسا، زهره یا... اصلا چه توفیری دارد سقطگاه مخفی، در زیرزمین خانهای در اصفهان باشد یا در گوشهای از حمامی متروکه در جنوب تهران، بیمارستانی تعطیل شده در مشهد یا یک تزریقاتی در بندرعباس و... قربانیان سقطهای غیرقانونی هر روز میمیرند؛ آرام و بیصدا و خانوادههای بسیاری از آنها- از ترس آبرویشان- حتی حاضر به شکایت هم نمیشوند...
شیرین وقتی مرد، فقط 19سال داشت؛ چند ماه بیشتر نبود که رخت عروسی بر تن کرده بود وقتی فهمید که 2ماهه باردار است ترسید، به همسرش گفته بود از بچه میترسد. شاید فکر میکرد برای بچهدار شدن خیلی زود است. به شوهرش اصرار کرده بود که بچه را سقط کنند و رفته بودند پیش چند دکتر متخصص اما هیچکدام قبول نکرده بودند که این کار را بکنند تا اینکه یکی از آشناها قدم پیش گذاشته بود و لیلا را معرفی کرده بود؛ زنی که در همان اولین ملاقات گفته بود 400هزار تومان برای کشتن جنین، انسان کوچک، پول میگیرد؛ گفته بود سالها کمک ماما بوده و سقط کردن بچه را چشمبسته هم میتواند انجام دهد؛ شیرین و همسرش قبول هم کرده بودند و لیلا آمده بود به خانه آنها. شیرین را به اتاقی برده و کارش را شروع کرده بود. یک ساعت بعد- وقتی از اتاق بیرون آمده بود- گفته بود همه چیز خوب است اما زمان زیادی طول نکشید تا شوهر شیرین واقعیت تلخ را فهمید؛ همسرش مرده بود...
با انتقال جسد به اتاق تشریح، متخصص پزشکی قانونی با ناراحتی سری تکان داد و روی فرم نتیجه تشریح شیرین، نوشت:
علت مرگ: استفاده از مواد ضدعفونی شوکدهنده و انجام غیرمعمول سقط جنین و همه چیز تمام شده بود؛ مثل همیشه چند روز بعد مامای قلابی در مقابل بازپرس جنایی ایستاده بود؛ در حالی که تحقیقات نشان میداد که او تنها یک بهیار بازنشسته است و هیچوقت ماما نبوده است.
زنان خیابانی؛ خانم دکترهای قلابی
در شبکه کثیف سقط جنین همه به هم شبیهاند؛ شباهت تنها در میان قربانیان نیست، سردستههای این شبکههای زیرزمینی هم شباهتی باورنکردنیای به یکدیگر دارند؛ آنها اکثرا زنان تبهکاری هستند که روابط بسیار نزدیکی با باندهای فحشا دارند. بسیاری از آنها، از این طریق دختران مفلوک فریبخوردهای را که ناخواسته باردار شدهاند، شکار کرده و در مقابل سقط جنین مجانی، این دختران را در اختیار شبکههای فساد قرار میدهند تا در تجارتی پرسود شریک شوند.
بسیاری از این خانم دکترهای قلابی، خودشان مدتها عضو شبکه فساد بودهاند و بهعنوان زن خیابانی فعالیت میکردهاند اما بعد از اینکه چندین بار برای سقط جنین به چنین مراکزی قدم گذاشته و مبالغی از 150هزار تا نیممیلیون تومان برای عملی نیمساعته پرداخت کردهاند، وسوسه این کار به سراغشان آمده است.
پرونده زن قوادی (واسطه فحشاء) که خانهاش را در منطقه ملارد کرج به خانه فساد و نیز محل عملهای سقط جنین تبدیل کرده بود، از آندست پروندههای کثیفی است که رابطه نزدیک باندهای فساد و شبکههای سقط جنین زیرزمینی را نشان میدهد.
این زن میانسال- که هرگز مشخص نشد چند دختر فراری هنگام عملهای جراحی در مخفیگاههای وی جان باختهاند- بعد از بهدام انداختن دختران جوانی که قصد سقط جنین داشتهاند، در ازای سقط جنین رایگان، آنها را وارد باندی میکرده که 40عضو داشته و مردان هوسباز را به خانههای مخفی میکشاندهاند.
سردسته باند- که همه اعضای باند، او را خانم دکتر صدا میزدند- بعد از آنکه مدتها بهعنوان زن خیابانی کار کرده بود، میخواست خودش شبکه فساد و سقط جنین بهراه بیندازد تا به ثروتی هنگفت برسد اما نکته جالب این بود که او با آنکه حتی دیپلم هم نداشت، دختران جوان فریبخورده را در ازای عضویت در شبکهاش، به صورت رایگان عمل میکرد.
البته این زن قواد، تنها متهم پروندههای سیاه سقط جنینهای غیرقانونی نیست که بدون هیچ اطلاعی از عملهای پزشکی، اقدام به سقط جنین میکرد؛ خانم دکتر قلابی پرونده باند سقط جنین در یاغچیآباد هم یک زن دیپلمه بوده که به همراه 2دستیارش- که یکی از آنها منشی یک متخصص زنان و زایمان بود و دیگری یک زن کمسواد بود- اقدام به عمل کورتاژ میکردهاند.
خانم دکتر پرونده مرگ غمانگیز شیرین هم یک زن بهیار بازنشسته با تحصیلات دیپلم است که اطلاعات بسیاراندکی از پزشکی داشت. البته در این شبکه کثیف، معدود پزشکان واقعیای هم وجود دارند که وسوسه پول مفت میلیونی بدجوری قلقلکشان میدهد. بیشتر این پزشکان پس از دستگیری، مدعی میشوند که تنها برای حفظ آبروی یک دختر جوان و با اصرار وی مجبور به این کار شدهاند اما واقعیت این است که وسوسه درآمدهای میلیونی سقط جنین، چیزی نیست که این پزشکان بتوانند از آن چشم بپوشند.
در کمین طعمهها
باندهای سقط غیرقانونی جنین، در همهجا به دنبال طعمههایشان میگردند و آنها را شکار میکنند. آنها را در مراکز مختلفی شکار میکردیم، تعدادی از آنها دختران فراری و زنان خیابانیای بودند که آنها را با معرفی سردستههای شناخته شده باندهای فساد عمل میکردیم، سردستهها خودشان هم پول عمل را میدادند اما به جز اینها مشتریان دیگری هم داشتیم؛ زنانی که ناخواسته از همسرشان باردار شده بودند ولی فرزند نمیخواستند و یا دختران جوان فریبخورده، آنها را در جاهای مختلف و خصوصا در مطب پزشکان متخصص زنان و زایمان شکار میکردیم. رابطهایمان منشیهای این مطبها بودند.
وقتی که دختر جوان به مطب دکتر میرفت، منشی خیلی زود متوجه موضوع میشد و وقتی پزشک حاضر به کورتاژ و سقط جنین نمیشد، این منشی- در حالی که ژست آدمهای خیرخواه را میگرفت- او را به مخفیگاه میکشاند و او در آنجا عمل میشد.
با هر عمل، منشی هم درصدی میگرفت و طعمه بعدی را معرفی میکرد. آرایشگاههای زنانه هم جای دیگری بود که طعمههایمان را به دام میانداختیم. اینها ادعاهای سردسته باند سقط جنین یاغچیآباد است که شبکه بزرگی را هدایت میکرد؛ از زیرزمینهای متروکه تا مطبهای شیک.
یک دخمه مخفی، یک قهوهخانه قدیمی، حمامی متروکه که به کلینیک مخفی یک خانم دکتر قلابی تبدیل شده، یک زیرزمین نمور و نمناک که به محلی برای کورتاژهای غیرقانونی تغییر پیدا کرده یا مطبی شیک و پرزرق و برق در شمال تهران که یک متخصص واقعی آن را به قتلگاه جنینها تبدیل کرده است، مکانهایی هستند که عملهای سقط جنین در آنجا انجام میشود.
بسته به پولی که قربانی دارد، میتواند در هر کدام از آنها مورد عمل قرار گیرد یا آنکه با تزریق آمپولهای مربوط به سقط جنین در فاصله چند ساعت کودک خود را سقط کند.
اما در اکثر موارد به خاطر غیرقانونی و پنهانی بودن سقط جنین، محلهای انجام اینگونه جراحیها، محلهایی کثیف و آلوده هستند که آلودگی در آنها به راحتی به زن جوانی که تحت عمل قرار گرفته، منتقل میشود و مرگ وی را رقم میزند. بسیاری از قربانیان نیز بر اثر عوارض ناشی از مصرف آمپول، قرص یا شیافهای مربوط به سقط جنین- که برای مبتلایان به بیماریهای قلبی و عروقی مرگبار هستند- جان میبازند.
این آمپولها- که از مرزهای شرقی کشور وارد میشوند- اکثرا در کشور هند تولید شده و به راحتی در بازارهای غیرقانونی دارو در تهران به فروش میرسند؛ فشار خون، عوارض گوارشی و قلبی و گاه مرگ از عوارض این داروها هستند که هر بار مرگ یک زن جوان را رقم میزنند اما تا زمانی که در مطبوعات منعکس نشوند، کسی از آنها با خبر نمیشود.
نمایی نزدیک از یک مرکز غیرقانونی سقط جنین
ساختمان نیمهمتروکه در منطقه یاغچیآباد از چند روز قبل تحت کنترل قرار گرفته و تمام رفتوآمدهایی که به طبقه سوم آن صورت میگیرد، به دقت ثبت میشود. زیرنظر گرفتن این خانه مرموز، با گزارش یکی از همسایهها آغاز شد، زن همسایه - که به دقت رفتوآمدهای خانم دکتری را که بهتازگی به این خانه آمده بود، زیر نظر داشت - به شوهرش گفته بود رفتوآمدهای عجیبی به این خانه صورت میگیرد.
مراجعان اکثرا زنان و دختران جوانی بودند که خیلی با احتیاط و به صورتی مرموز قدم به خانه این زن میگذاشتند و ساعتی بعد- در حالی که به سختی راه میرفتند- از خانه خارج میشدند.
ساعت نزدیک به 15 بود که مأمور لباس شخصیای که خانه را تحت نظر داشت در تماسی با مرکز کنترل عملیات، اعلام کرد 2زن جوان- درحالی که وحشتزده و هراسان اطراف را نگاه میکردند- قدم به این خانه گذاشتند.
از آغاز تحقیقات، مأموران بسیج این احتمال را درنظر گرفتند که این خانه باید یک محل سقط جنین غیرقانونی و زیرزمینی باشد ولی برای بهدست آوردن مدرک کافی باید منتظر میماندند و حالا با ورود این دو زن مرموز فرصت خوبی برای دستگیری خانم دکتر و 2همدستاش پیش آمده بود.
ساعت16 دستور آغاز عملیات صادر شد. یکی از مأموران به بهانه بازدید کنتور وارد آپارتمان شد و به جلوی در طبقه سوم رفت. با فشردن زنگ در، زن میانسالی- که همان خانم دکتر بود- در را گشود و در این لحظه، مأموران با نشان دادن حکم قضائی قدم به خانه گذاشتند.
خانم دکتر- که زنی تقریبا 50ساله بود- با دیدن مأموران شروع به سر و صدا کرد و میخواست مانع بازرسی خانهاش بشود اما مأموران بیاعتنا به جوسازیهای او، شروع به گشتن خانه کردند.
بوی الکل- مثل بیمارستانها- توی خانه پیچیده بود، محیط ساختمان به هیچوجه شباهتی به یک خانه مسکونی نداشت بلکه بیشتر به یک مرکز تزریقاتی بسیار کثیف و غیربهداشتی شباهت داشت که جای دلمههای خون تازه روی نقاط خاصی از دیوار آن دیده میشد؛ بدون آنکه تلاشی برای شستن آنها صورت گرفته باشد.
در گوشهای از راهرو، تخت بیمارستانی کثیف و رنگورو رفتهای وجود داشت که در کنار آن لوازم جراحی بهچشم میخورد. کپسول گاز اکسیژن و دستگاه کورتاژ نیز در گوشه راهرو بهچشم میخورد، مأموران در جستوجوی2زن غریبه- که به نظر میرسید مشتریان جدید باشند- در یکی از اتاقها را گشودند.
در گوشهای از اتاق، این دو زن وحشتزده و هراسان به آنها نگاه میکردند؛ یکی از زنها- همان که جوانتر بود و قیافه سبزهای داشت- از درد به خودش میپیچید و ناله میکرد. تزریق آمپول پروستادین، بدجوری او را از پا انداخته بود، 17 یا 18سال بیشتر نداشت اما مشخص نبود چه رابطه شومی او را به اینجا کشانده بود.
مسئول گروه، بهسرعت دستور داد زن جوان به بیمارستان منتقل شود و لحظاتی بعد بررسیها در این طبقه از آپارتمان- که به نظر اتاق عمل باند سقط جنین بود- آغاز شد. در قفسههای اتاق، آمپولهای سقط جنین و فشار انبار شده بود. حالا دیگر خانم دکتر ساکت شده و یک گوشه کز کرده بود. او میدانست که چه سرنوشتی در انتظارش است.
صبح فردا- وقتی که خانم دکتر و 2همدستاش تحت بازجویی قرار گرفتند- بازپرس پرونده با ماجرای همیشگی خانم دکترهای سقط جنینی روبهرو شد. این خانم دکترهم هیچ مدرک پزشکیای نداشت؛ تنها مدرکی که او توانست نشان دهد، دیپلم انسانی بود. در بازجویی از همدست دیگر او نیز مشخص شد، این زن جوان نیز دارای مدرک دیپلم است و با توجه به اینکه منشی یک پزشک متخصص زنان بود، طعمهها را شکار میکرد و شماره تلفن سردسته باند را میداد.
او هر بار که دختر یا زن جوانی برای سقط جنین به مطب پزشک متخصص میرفت و جواب نه میشنید، به سراغ او میرفت و در مقابل گرفتن چند صد هزار تومان، وی را به خانم دکتر قلابی معرفی میکرد.
همدست دیگر باند نیز - که یک دختر ترک تحصیل کرده بود- وظیفه شناسایی طعمهها در آرایشگاههای زنانه را داشت و بعد از آنکه زنان و دخترانی را که دچار مشکل شده بودند شناسایی میکرد، آنها را به خانم دکتر معرفی میکرد.
در همین رابطه، دکتر سارا رشیدى- متخصص زنان و زایمان- مىگوید: در بسیارى از موارد، عمل سقط جنین در محیطهاى غیربهداشتى و توسط افراد غیرمتخصص صورت مىگیرد. در این حالت، اگر جفت در بدن باقى بماند یا حاملگى خارج از رحم بوده و تشخیص داده نشود- با ایجاد عفونت- حتى مىتواند منجربه مرگ مادر نیز بشود.